یزدفردا:اکنون ملتهای مختلف به گونهای رفتار میکنند که انگار ایالات متحده آمریکا در جهان وجود ندارد.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالیسی، اواخر ماه گذشته، هنگامی که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا پیشنهاد میانجی گری میان هند و پاکستان در موضوع کشمیر را ارائه کرد، وی ابتکار تازهای در تاریخ روسای جمهور مدرن آمریکا انجام نمیداد. رهبران آمریکا همواره سعی کرده اند که نقش داور و میانجی گر ارشد در امور بین المللی را بازی کنند. در این راستا، کافی است به تئودور روزولت رئیس جمهور سابق آمریکا اشاره کنیم که به دلیل ایفای نقش میانجی گرانه جهت خاتمه دادن به جنگ ژاپن و روسیه در سال ۱۹۰۵، جایزه صلح نوبل را ازآنِ خود کرد.
فرقِ ترامپ با دیگر روسای جمهور آمریکا در این است که وی کارش را به بدترین شکل ممکن انجام داد و موجب تشدید تنشها میان هند و پاکستان به عنوان دو قدرت برتر هستهای شد. حدودا یک هفته پس از پیشنهاد ترامپ، نارندرا مودی نخست وزیر هند این مطلب را به وضوح نشان داد که نه تنها مذاکرهای با پاکستان انجام نخواهد داد بلکه وی به طور رسمی، الحاق کشمیر به هند را نیز اعلام کرد.
این اتفاق صرفا محصول این گزاره نبود که ترامپ با سخنان خود در جریان ملاقات با عمران خان رئیس جمهور پاکستان موجب تحقیر نخست وزیر هند نارندرا مودی شد (ترامپ در برابر دوربینها و خبرنگاران و همچنین در اوج شگفتی عمران خان گفت: نارندرا مودی از وی درخواست کرده تا در موضوع پاکستان نقش میانجی گرانه را ایفا کند. تاکنون هیچ نخست وزیری از هند مخصوصا از میان رهبران ملی گرایی نظیر نارندرا مودی، به میانجی گری بین المللی در مورد کشمیر رضایت نداده اند، زیرا آنها این منطقه را بخشی جدایی ناپذیر از خاک هند میدانند). آنچه که به زعم ناظرانِ مسائل هند و پاکستان کاملا آشکار به نظر میرسید این بود که اظهارات اشتباه و غیرمحتاطانه ترامپ در مورد یکی از پیچیدهترین مسائل جنوب آسیا، صرفا معطوف به دستیابی به یک هدف بود: تحریک و تشویق پاکستان جهت کمک به آمریکا برای خروج از افغانستان؛ و الا بعید است ترامپ چیزی بیش از مردم عادی در مورد مساله کشمیر بداند. "شاشی تارور" یک مقام سابق سازمان ملل متحد که اکنون یکی از نمایندگان پارلمان هند از حزب کنگره ملی هند است میگوید: صادقانه بگویم به نظر من، ترامپ کمترین اطلاعاتی در مورد آنچه که میگوید ندارد.
این نوع رفتار ترامپ، تبدیل به یک الگوی پایدار (و البته بیمار) شده است. ملتهای دیگر به نحو روزافزونی با دیدن این نکته که دولت ترامپ صرفا به دنبال تامین منافع خود است، راه مطلوب خود را در پیش میگیرند. دولت ترامپ حتی علاقهای به فهم منافع دیگران در موضوعات مختلف بین المللی ندارد. ما نمود این امر را اکنون در شرق آسیا مشاهده میکنیم: ترامپ نسبت به تهدیدات منطقهای آزمایشهای جدید موشکی کره شمالی بی اعتناست و نقش کمی در تخفیف تنشهای جاری میان ژاپن و کره جنوبی بازی میکند (پیش از این، آمریکا با جدیت بیشتری در موضوعاتی از این دست مداخله میکرد). از جمله دیگر نمودهای بی اعتنایی کشورهای دنیا به رویکردهای دولت ترامپ میتوانیم به عدم توجه آنها در پیوستن به ائتلاف دریایی ایالات متحده در خلیج فارس اشاره کنیم. اگر چه انگلستان و نخست وزیر جدیدش بوریس جانسون که رویکرد دوستانهای نسبت به ترامپ دارد، احتمالا به این ائتلاف خواهد پیوست. اینگونه به نظر میرسد که فلسفه یِ "اول آمریکا/AmericaFirst" دونالد ترامپ تبدیل به "فقط آمریکا/America Only" شده است.
پس از گذشت دو و نیم سال از روی کار آمدن ترامپ، این شیوه به چیزی بیشتر از یک دلخوری ساده تبدیل شده است: تازه تغییر رفتار ملتهای مختلف در سطح جهان شروع شده است. ملت ها، دیگر به گونهای رفتار میکنند که انگار ایالات متحده آمریکا وجود ندارد. آنها آمریکا را مانع و مزاحم میبینند.
بسیاری از کارشناسان و اندیشمندان بر این باورند که از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ، آمریکا با بحران اعتبار و پذیرش بین المللی مواجه شده است. این دقیقا همان نکتهای است که ما آن را در ناکامی آمریکا جهت ایجاد اجماع بین المللی برای تحت فشار قراردادن ایران و یا همراه کردن دیگر کشورها با ایالات متحده با هدف مقابله با شرکت چینی هوآوی دیده ایم. اکنون به نظر میرسد که ما در موقعیتی ورای بحران هستیم. در حال حاضر، در بسیاری از مناطق مهم جهان، اعتبار بین المللی آمریکا کاملا خدشه دار شده است.
تاکنون، رهبرانی نظیر نخست وزیر ژاپن آبه شینزو تلاش کرده اند تا ترامپ و رویکردهای تهاجمی وی را عقب برانند. حتی در مورد نخست وزیر آبه، آنگونه که ترامپ میگوید، نامزد کردن رئیس جمهور آمریکا برای دریافت جایزه صلح نوبل و حمایت ژاپن از این موضوع که با هدف اعلام وفاداری ژاپن به آمریکا انجام شده، تاکنون پاسخ مناسب و درخوری از سوی آمریکا دریافت نکرده است. در حال حاضر، ژاپنیها این موضوع را در ذهن خود دارند که احتمالا ترامپ بتواند به راحتی، انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا را در رقابت با یک کاندیدای ضعیف دموکرات نظیر جو بایدن ببرد. این بدان معناست که ژاپنیها باید شروع به ایجاد طرحهای بلند مدتی کنند که در چهارچوب آن ها، نقشی برای آمریکا در نظر گرفته نشده باشد. از منظر ژاپنی ها، یک قاعده ساده در این زمینه وجود دارد: شما به ما بی اعتنایی میکنید، ما هم به شما بی اعتنایی خواهیم کرد.
"حسین حقانی" سفیر پاکستان در آمریکا میگوید: ترامپ، رویکردی تجاری و معامله محور به عرصه روابط بین الملل دارد. در چهارچوب این رویکرد، توجهی کمی به متحدان تاریخی و دشمنان سنتی ایالات متحده آمریکا میشود. تنها چیزی که در این رویکرد، برجسته میشود، جلب توجه رسانهها و تبدیل کردن رئیس جمهور آمریکا به تیتر یک رسانههای آمریکایی است. هدف نهایی این رویکرد، محبوب و عزیز کردن رئیس جمهور ترامپ در داخل آمریکا است.
حقانی میافزاید: سخنان ترامپ در جریان دیدار با عمران خان نخست وزیر پاکستان تنها یک هدف داشت: جلب حمایت پاکستان از یک توافق صلح میان طالبان و آمریکا که راه را برای عقب نشینی نیروهای آمریکایی از افغانستان، قبل از انتخابات ریاست جمهوری این کشور در سال ۲۰۲۰ هموار سازد. اظهارات او موجب آزرده خاطر شدن نارندرا مودی نخست وزیر هند شد و در نهایت سبب شد که وی فرآیند الحاق کشمیر به هند را تسریع بخشد. این تحولات به طور کلی موجب شدند که ترامپ به کمترین دستاورد مد نظر خود در افغانستان هم نرسد.
بر خلاف رویکرد بیمار ترامپ، مطالعه و درک عمیق تئودور روزولت رئیس جمهور سابق آمریکا از شرق آسیا و توازن قدرت در این منطقه موجب شد وی آگاهانه به این پیش بینی برسد که ژاپن تبدیل به قدرت غالب در آن منطقه خواهد شد. از این رو، وی نقش میانجی گری برای حصول توافق پورتسموث میان ژاپن و روسیه را بر عهده گرفت. در این راستا، میتوان به دیپلماسی استادانه ریچارد نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا در جریان جنگ سرد در قبال چین نیز اشاره کرد. میانجی گری جیمی کارتر و بیل کلینتون در جریان گفتگوهای اسرائیل و فلسطین در کمپ دیوید در سالهای ۱۹۷۸ و ۲۰۰۰ نیز از جمله دیگر مثالهایی هستند که در این رابطه میتوان ذکر کرد. تمامی این اقدامات، به دنبال تامین منافع آمریکا بودند، اما نسبت به منافع دیگر کشورهای جهان (حداقل آنگونه که به جهان نشان داده میشد) نیز بی اعتنا نبودند.
ترامپ حتی اهل ظاهرسازی هم نیست. در این رابطه، تنش جاری میان کره جنوبی و ژاپن میتواند روشنگر باشد. ایالات متحده آمریکا، دههها از نقش خود برای برقراری ثبات در منطقه آسیا-پاسیفیک استفاده کرده است. واشنگتن دشمنی دیرینه میان ژاپن و کره جنوبی (که ریشههای آن حتی به سالهای قبل از جنگ جهانی دوم باز میگردد) را در پایینترین سطح ممکن نگه داشته است. "ویکتور چا" رئیس سابق امور آسیا در شورای امنیت ملی آمریکا در دوره ریاست جمهوری جرج واکر بوش میگوید: تا دوره اوباما، آمریکا به طور مرتب گفتگوهای سه جانبهای را برای ایفای نقش ثبات ساز خود در روابط ژاپن و کره جنوبی، در سطح معاونان وزارت امور خارجه برگزار میکرد. این نشستها و گفتگوها، در حال حاضر و در دوره ترامپ به نحو قابل تاملی، متوقف شده اند.
"استوارت پاتریک" از شورای روابط خارجی آمریکا میگوید: دولتهای قبلی آمریکا با هر منش سیاسی، همواره سعی داشته اند از تنش گسترده در روابط ژاپن و کره جنوبی جلوگیری کنند و آنها را محدود به مرزهایشان کنند. رفتار ترامپ که به صورت متوالی، موضع سنتی آمریکا در قبال کره جنوبی و ژاپن را زیر سوال میبرد و همچنین غیر قابل پیش بینی بودن وی موجب شده تا تنش فعلی میان کره جنوبی و ژاپن ایجاد شده و اوج گیرد.
ژاپنِ کنونی در مقایسه با دهههای قبل، به مراتب پرخاشگرانهتر رفتار میکند. اوایل ماه جاری، توکیو به صورت ناگهانی "وضعیتِ دولت مطلوب کره جنوبی" نزد ژاپن را به دلیل اقدام سئول بر علیه توکیو در سیستم قضایی این کشور، حذف کرد. اخیرا، یکی از دادگاههای کره جنوبی، شرکتهای ژاپنی را به دلیل به کار گرفتن اجباری نیروی کار کره جنوبی و وادار کردن برخی اهالی این کشور به تن فروشی (در جریان وقایع جنگ جهانی دوم)، محکوم به پرداخت خسارت به خانوادههای قربانیان این اقدامات کرده است.
رویکرد ترامپ به منطقه شرق آسیا صرفا به روابط تجاری چین با ایالات متحده آمریکا و همچنین بازداشتن کره شمالی از دستیابی به موشکهای بالیستیکی خلاصه شده که قادرند خاک آمریکا را هدف قرار دهند. ترامپ، موشکهای کوتاه بردی را که اخیرا کره شمالی آزمایش کرده، "کاملا استاندارد" توصیف کرده است. این اقدام در شرایطی انجام شده که این موشکها هرچیزی غیر از آنچه ترامپ، استاندارد توصیف میکند هستند. آنها مستقیما ژاپن، کره جنوبی و دیگر کشورهای منطقه را تهدید میکنند. اگرچه تقریبا هیچ پیشرفتی از زمان برگزاری اولین نشست دونالد ترامپ و کیم جونگ اون در روابط دو طرف حاصل نشده (و حتی رهبر کره شمالی بر میزان تهدیدات خود بر علیه همسایگان این کشور افزوده)، با این حال، رئیس جمهور ترامپ همچنان موضوع کره شمالی را در راستای روابط شخصی و صمیمانه خود با رهبر کره شمالی ارزیابی میکند. ترامپ جمعه گذشته در پیامی توئیتری گفت: من فکر میکنم ما یک دیدار دیگر خواهیم داشت. رهبر کره شمالی یک نامه بسیار زیبایِ ۳ صفحهای برای من نوشته است. این نامه واقعا زیبا بود.
ترامپ، کمتر در مورد چیز دیگری در منطقه شرق آسیا صحبت کرده است. در حقیقت، نوعی شکاف و عدم ارتباط عجیب میان لفاظیهای ترامپ در مورد چین و همچنین اظهارات وزیر دفاع جدید آمریکا مارک اسپر در مورد شرق آسیا وجود دارد. اسپر اخیرا در جریان سفر خود به منطقه آسیا-پاسیفیک گفت: آمریکا به دنبال استقرار سامانههای جدید موشکی در شرق آسیا است.
اسپر افزوده: چین در حال مسلح کردن ملتهای جهان، بهره جویی از درندگی اقتصادی، بدهکار کردن کشورها برای کسب نفوذ سیاسی و همچنین ترویج رویههای سرقت مالکیت فکری علیه دیگر کشورهاست که عمدتا توسط دولت این کشور حمایت میشوند. ترامپ، ملتهای شرق آسیا را در آغاز ریاست جمهوری خود و هنگامی که از پیمان تجاری اقیانوس آرام (یا شراکت ترنس-پاسیفیک) خارج شد، تنها گذاشت. این پیمان ۱۲ کشور را در بر میگرفت و هدف اصلی آن، تحت فشار قرار دادن چین به دلایلی بود که پیش از این نیز به آنها اشاره شد.
ترامپ به موضوعات حقوق بشری در هنگ کنگ نیز همزمان با اوج گیری اعتراضات در این کشور اشارهای نکرده است. وی با انجام این کار میتوانست دستور کار تجاری خود در برابر چین را بهتر به پیش برد. با این حال، وی تاکنون چنین نکرده و راهبرد دولت خود در قبال چین را تضعیف کرده است.
استوارت پاتریک میگوید: امید برخی از اعضای دولت فعلی آمریکا، بویژه آنهایی که طرفدار یک منطقه ایندو-پاسفیک باز و آزاد هستند این بوده است که دموکراسیهای بازاریِ حاضر در این منطقه به طور طبیعی منافع خود را در مقابل چین میبینند. به نحوی که حتی اگر ایالات متحده اندکی از منطقه عقب بکشد، متحدان و شرکای آن سعی خواهند کرد خود را به این کشور نزدیکتر کنند. با این حال، خودِ ترامپ این سناریو را غیرمحتمل میکند بویژه با توجه به این نکته که وی از پیمان تجاری اقیانوس آرام (TPP) خارج شد و مزایای اقتصادی اندکی از سوی این کشور در مقایسه با کشش اقتصادی چین به کشورهای منطقه ارائه میشود. به طور خاص، کشوری نظیر کره جنوبی مستعد گرایش پیدا کردن به سمت چین است.
ویکتور چا میگوید: رویکرد دونالد ترامپ به منطقه شرق آسیا در چهارچوبی ورای مذاکرات تجاری با چین قابل تحلیل نیست.
به طور کلی، ترامپ حامل یک رویکرد شخصی به مسائل مختلف در عرصه روابط بین الملل است و از همین منظر، به دنیا مینگرد.
*نویسنده: مایکل هرش، خبرنگار ارشد و دبیر خبری نشریه فارین پالیسی است.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
چهارشنبه 18,دسامبر,2024